تنها از ادبیات برمی آید

به گزارش مجله دانلود و سرگرمی، جهان درهم است و ما فقط یک واقعیت از هزار واقعیت و اتفاق این جهان را به چشم می بینم اما ادبیات ما را از تنهایی در یک موقعیت جدا می کند و ما را به دل موقعیت های دیگر می اندازد.

تنها از ادبیات برمی آید

گروه فرهنگ و هنر خبرنگاران- مائده عفتی؛ جهان درهم است و ما فقط یک واقعیت از هزار واقعیت و اتفاق این جهان را به چشم می بینم. هر کدام از ما تنها یک موقعیت را در زندگی درک می کنیم. در حالی که جهان چیزی نیست جز چرخش همین موقعیت های گوناگون که یکدیگر را احاطه می کنند و در بر می گیرند.

همین حالا که این نوشته را می خوانید نزدیک ترین آدمی که به شما وجود دارد به چه فکر می کند؟ همسایه تان در اعماق وجودش از چه چیز هایی هراس دارد؟ بزرگترین اشتباهی که زندگی آخرین غریبه ای که در خیابان دیدید را تحت تاثیر قرار داد چه بود؟ مردم آن سوی جهان چه؟ درک ما از زندگی، واقعیتی که ما از زندگی درک می کنیم وابسته به این لحظاتی است که درک می کنیم؛ و حقیقت جهان این است که بیشتر از چیزی که خودمان می گذرانیم نمی توانیم درک کنیم.

اما در این جهان آشفته باز مردم از حال یک دیگر باخبراند. آگاهی جامعه افزایش یافته، چون ابزار ارتباط گسترده و فراوان در دست مردم است. کم کم مردم از رادیو و تلوزیون استفاده می کنند و یا از موبایل و هزار راه ارتباطی اش. تا از احوال و امور یک دیگر با خبر شوند. جدای از این تعداد زیادی کتاب روانشناسی و جامعه شناسی و فلسفه و ... در دسترس ماست که بخشی از این جهان آشفته را برای ما به تصویر می کشد و اطلاعات کلی زیادی برای ما خواهد داشت.

سیمون دوبوار در یکی از مقالاتش می گوید: اگر جهان کلیتی مشخص و معلوم بود، اگر موجودی یا شی ساخته و پرداخته و تمام شده بود که ما می توانستیم آن را بررسی کنیم و مانند کره جغرافیا به یک نظر آن را دور بزنیم، اگر ما تمامیت جهان را به صورت کل واحد می دیدیم، در آن صورت آنچه اهمیت داشت چه بود؟ این بود که بر شناخت عینی خود از جهان هرچه بیشتر بیافزاییم و آن را به مقیاسی هر چه وسیع تر کشف کنیم. اما چنان که سارتر می گوید جهان در حکم تمامیتی ناتمام است. اما این یعنی چه؟ یعنی آنکه یک سو جهانی هست که برای همه ما یکسان و واحد است، ولی از سوی دیگر ما همه نسبت به این جهان در موقعیت ایم. موقعیت متضمن گذشته ما طبقه ما و طرح های ماست. در یک کلمه مجموع اموری که فردیت ما را می سازند.

همه ی این موقعیتی که دوبوار درباره اش می گوید تمام آن چیزی است که ما در زندگی در معرضش قرار می گیریم. حتی نادانی ما نسبت به چیز هایی که دور از ما و فراتر از ماست بخشی از زندگی و موقعیت ما را شکل می دهد.

هر کدام از ما در زندگی مان جهان را در برمی گیریم. دربرگرفتن نه به این معنا که تمام آن را می شناسیم بلکه به این معنا که بخشی از آن را بیان می کنیم. دوبوار در نگرش خود هر انسان را بخشی از جهان می بیند که آن را بیان می کند و از همین جا بزرگترین توانایی ادبیات به چشم می آید. درست در همین نقطه است که ادبیات توجیه و معنا و لزوم خود را به دست می آورد.

مارسل پروست ادبیات را محل تلاقی ذهنیت ها، محل تلاقی بواطن و اذهان می داند.

جایی که ما از فردیت خودمان دست برمی داریم و روحمان را وادار به درک لحظه دیگری می کنیم. ادبیات نمایی از موقعیت های گوناگون است که صدای افراد مختلف را در سر ما می اندازد. موقعیت های مختلف را پیش چشم ما ترسیم می کند و کاری می کند که ما به درک جهان بنشینیم. هر کدام از ما در موقعیت خاص خودمان تنها هستم. کسی نمی تواند تمام و کمال ما را درک کند و یا ما کسی را.

جهان هر کدام از ما پر از ضربه و خراش است. هر کدام از ما اگر چند دقیقه ای به تلخ ترین لکه های روحمان فکر کنیم چنان درهم می رویم که به هیچ زبانی توانایی شرح مشکلمان را نداریم. ما با افراد مختلفی حرف می زنیم و آدم ها را با کلمات به جهانی درونمان نزدیک می کنیم، اما تا به حال شده هم دردی کسی کاملا دردمان را کنار بزند؟ هر کدام از ما در موقعیت و جهان خودمان تنها و دور افتاده ایم و می ترسیم که هیچ گاه درک نشویم. همین فردیتی که باعث می شود ما یکتا باشیم دیواری در ارتباط با جهان دور ما می کشد.

ادبیات ما را از تنهایی در یک موقعیت جدا می کند و ما را به دل موقعیت های دیگر می اندازد. ادبیات از دریچه چشم دیگران از دلهره، ترس و مرگ و سختی می گوید. ادبیات کدرترین و مبهم ترین حالات باطنی ما را شرح می دهد. حالاتی که خودمان از بیانشان عاجزیم. ادبیات برای دیگران روشن و شفاف می کند که ما دقیقا در کجا قرار داریم.

سیمون دوبوار می گوید: حفظ انسانی ترین حالات انسان در مقابل زندگی ماشینی و زندگی اداری، درک و بیان جهان در شکل و ابعاد انسانی، یعنی آن گونه که برای تک تک افراد آشکار می شود وظیفه ادبیات و توانایی ادبیات است؛ و همین توانایی باعث می شود چیزی نتواند جای ادبیات را بگیرد.

منبع: خبرگزاری دانشجو
انتشار: 2 مرداد 1400 بروزرسانی: 2 مرداد 1400 گردآورنده: dnl4all.ir شناسه مطلب: 1148

به "تنها از ادبیات برمی آید" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "تنها از ادبیات برمی آید"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید